جنایت در سیستم قضایی غرب

ما یک قوه قضایه بی نظیری در جهان داریم که از سه دیدگاه به وظایف خود رسیدگی می کند: شرعی، قانونی و انسانی.

در کشورهای بخصوص غربی که هر روز شهروندانشان را در زندان ها می کشند، به این علت کشتارهای وحشیانه شان وقیحانه بیشتر می شود که آنها فقط از باب قانون به وظایفشان رسیدگی می کنند. آنها به این اعمال غیرانسانیشان مدام ادامه می دهند چون رسانه های مبتذلشان دائم در حال تضعیف آنها هستند، شما وقتی دستگاه قضاییتان را تضعیف کنید با شما برخورد می شود و وقتی با شما برخورد شد و شما را به زندان بردند چون فقط با شما برخورد قانونی می شود لاجرم شما باید کشته شوید و چون انتقادها در اینجور کشورها هیچ وقت تمامی ندارد و رسانه هایشان مدام در حال انتقادهای غیرسازنده هستند برخورد قانونی دستگاه قضا نیز پایانی ندارد. زندان های لندن و واشتنگن و زوریخ و برلین و گوتنبرگ و استکهلم پر است از رفتار وحشیانه این مدعیان دروغین حقوق بشر.

این است که غربی ها هیچ وقت به جایی نمی رسند آنها در دور باطلی اسیر شده اند و به زودی نابود می شوند، بحران اقتصادیی که اخیرا دامنگیرشان شده به زودی این سیستم فاسد را از کار می اندازد. انها همه چیزشان مشکل دارد هم مردمشان و هم دولتشان به همین دلیل هر روز مفلوک تر از دیروزند. 

پ.ن: مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر اسرائیل.

اگر رییس یک سازمان اطلاعاتی به زنش خیانت کند چه می شود؟

رییس یک سازمان بزرگ اطلاعاتی به صورت "خودجوش" استعفا داده و دلیل آن را هم به صورت خودجوش "خیانت به همسر" اعلام کرده، سوال اینجاست اگر رییس نتوانسته یک خیانت ساده(!) به همسر خود را هم پنهان کند پس آن دستگاه چه غلطی می تواند بکند؟! البت یک احتمال دیگر هم هست که آن دستگاه اطلاعاتی خیلی اخلاق مدار است که این با اصول حرفه ای اینجور آدم ها در تناقض بوده و از دستگاه های اطلاعاتی خیلی بعید است! احتمالات زیر محتمل تر به نظر می رسند:

1. کار انگلیس بوده است.

2. می خواسته خوراک تبلیغاتی برای صدا و سیمای برخی کشورها تهیه کند.

3. دچار غلیان احساسات شده دست به عمل خودسرانه زده که منجر به انتحار آنی شده!

4. "خیانت به همسر" کلا یک کلید رمز است (همزمان رییس یک شرکت بزرگ سلحه سازی هم به همین دلیل استعفا داده-این مورد می توانید در بند 1 هم گنجانده شود).

به هر حال ما تو کتمان نمی رود که یک مرد سبیل کلفت لندهور که سنی بر او گذشته، به خود قیافه ی شرمسار یک تینیجر 18 ساله فشن قرتی گرفته و با صدای نازک به دوست دخترش بگوید: عزیزم منو ببخش که با اون دختره حرف زدم. جمع کن عمو! 

حتی اگر بگویید: دنیا دیگر عوض شده نشان به آن نشان که با شیطان در قعر جهنم هم می شود مذاکره کرد.

ما تو کتمان نمی رود این جفنگیات. اصلا گیریم که واقعا خیانت کرده و وجدان درد گرفته به ما چه؟ به طبوعات چه؟ از کی تا حالا سازمان های اطلاعاتی علاقمند شده اند سوژه بحث های خاله زنکی شوند؟! تا بوده گنده گوزی مفت بوده.

سوپرسوپرمن و متهم: فرضیات خیالی

یک کشور ثروتمند و بالطبع با دستگاه های امنیتی قدرمتند را در نظر بگیرید همینطور فرض کنید در آن کشور دستگاه های امنیتی علاوه بر قدرمتند بودن بسیار اخلاقی عمل کرده و تحت هیچ شرایطی از قدرت فوق العاده خود به طور نا مشروع استفاده نمی کنند، فرض دیگر اینکه آن دستگاه ها علاوه بر اخلاقی  بودن باهوش هم هستند به این معنا که خیر و صلاح و به زبان فنی منافع مملکت را بهتر از هر کس تشخیص می دهند و مراقب اند کسی منافع ملی کشور را به خطر نیاندازد... کسانی که در آن دستگاه ها کار می کنند انسان های برگزیده ای هستند که نه برای حقوق و مزایا و قدرت بلکه برای مردم و مملکت و هداف متعالی خود را وقف نموده اند به زبان هالیوودی آنها در واقع سوپرمن هایی هستند که وجاهت قانونی هم دارند یعنی هر کاری دلشان خواست نمی توانند انجام دهند از این جهت آنها از سوپرمن های فیلم ها هم سوپرمنترند. همانطور که می دانیم هویت سوپر من بر همه پوشیده است کسی او را نمی شناسد برخلاف تمام جان فشانی ها به او مدال نمی دهد.

خب! اگر در این کشور کسی توسط چنین سیستمی بازداشت شود شک نباید کرد که به قول معروف "کاری کرده" و بی گناه بازداشت نشده... سوال اینجاست یک متهم باید چه کار خطرناکی انجام داده باشد تا "منافع ملی" مملکت چنان در خطر باشد که همکاری نکردنش در مراحل پیش از دادگاه مستوجب مرگش باشد؟