مگر سبز، زرد شود؟

اگر بتوان از یک اتومبیل انتظار آنتن دهی داشت، اگر بتوان تعداد سرنشینان یک موبایل را نام برد، اگر زیر یک دمپایی بجای سایز میزان پهنای باند را خواند، اگر پشت یک لپ تاپ size:45 را دید، اگر فرهادٍ شیرین را چماق بدست در خیابان ها یافت، اگر شیرین ِ فرهاد را چنان مجری جلف کانال سه سیما دید، اگر که نام هیتلر را در سلسله گاندی ها باید جست؛ حتما می توان در آرشیو پرونده ها، آن پوشه سبز را هم بسته دید!

سیبی را که بالا انداختی پایین می آیید، اگرچه در فضا نه اما تو که نباید در فضا باشی جیگر؟! تو زرنگر تر از این حرفایی... تو در خوابی، در خواب سیب ها شاید پایین نیایند، شاید خودت ات هم آن بالا باشی و فکر کنی همه این پایین اند! اما در همان فضا هم خورشیدی هست که شب تار زمین ها را بلاخره روشن کند.  

های!! پاشو: سحر خیز باش تا کامروا شوی! از این دمدمی گفتن و از تو نشنیدن.

سبزها یا ضعفای زوردار

تفکری که امثال مرتضوی را نصب می کند، تفکری که امثال مرتضوی را عزل می کند، فکر بعداش را هم می کند. بدون او هم روزنامه توقیف می کند؛ پس از این همه، امروز 'همشری' را توقیف می کند، 'خبر' را چه می دانم چه می کند؟!

تفکری که سعید عسکر را به جان سعید حجاریان انداختند، سعید امامی را به جان 'ملت' می انداختند، فکر بعداش را هم می کرد... آنان که به جای دانشجویان نشریات جعلی دانشجویی می زدند و در خفا تاملات پاپوش سازی می کردند، آنان که ملت را خون راه می اندازند و به گردن آمریکا و انگلیس می اندازند... آنان که با آمریکا و انگلیس در خفا مذاکره می کنند، اگرچه آنان را دشمن می نامند، آنان که سابقه تاریخی دشمن را خوب می دانند و سابقه روسیه را فراموش می سازند.

اگر یکذره 'فکر' می کردند و نه اینکه زورشان را فکر می کردند؛ پی می بردند که بیشتر از ساسانیان سابقه و زور ندارند؛ می فهمیدند که بیشتر از صدام ادعای دفاع از دین ندارند... می فهمیدند که بیشتر از خوارج تعصب دین ندارند و می فهمیدند که در دفاع از اسلام ناب، نه رفیق که رقیب زیاد دارند.

راستی!

می دانند که یزید هم خود را امیر مومنین می نامید؟! می دانند که آخرین شاه ایران، تظاهرات مردم را تحرکات کمونیسم می نامنید؟ می دانند که بیشتر از کمونیست های شوروی قدرت هسته ای و بیشتر از فاشیست ها جرمنی توان موشکی ندارند؟ می دانند که توهم توطئه دارند و دن کیشوت وار در پی چشمه فتنه اند؟

می فهمیدند اگر که... به جای کشف چشمه فتنه، چشمه فساد را می جستند و به جای ضعیف ظعیف کش را می گرفتند... ضعیف نبودیم، ضعیف کشی نکردیم اما امروز کشتار همنوعانمان را دیدیم... ضعیف شدیم، بسکه شب شام نخورده خوابیدیم و گاهی اصلا نخوابیدیم، شب کابوس دیدیم و روز تکرار کابوس... دهنمان سرویس شد بسکه اندیشه های -اگرچه خاممان- را در میان جاهلان پرورش یافته تان سخن راندیم و پاسخ مشت محکم بر دهان گرفتیم، درد مشت هایتان کم نبود درد دیدن ضعیف تر از خودمان فزون بر آن شد، دوقرآن ته جیبمان هم نصیب گداهای پرورش یافته تان شد.

ظلم کردید زورمان آمد وقت سبز شدن جنبشمان آمد.

در سوگ فرهاد

امروز سالمرگ "فرهاد" است.

جای اش بخصوص در این ایام خیلی خالیست...

و جای فرهادها، ابتذال در سرزمین ما گرفت. بر ما چه رفت؟