جادوی جان اسطورهای: افسانه بیتلز از زمستان 58 تا همیشه

هرچند که سایه موسیقی بریتانیا با بزرگانی چون لدزیپلین، رولینگ استونز، گری مور، کریس دبرگ، اریک کلاپتون و خدایی چون الویس پریسلی* و خدایانی مثل کویین و پینک فلوید تا ابد بر دنیای موسیقی باقی خواهد ماند اما این لهجه لیورپولی بیتل هاست که سوار بر هارمونی آهنگ "آن سوی جهان" به آن سوی جهان؛ ستاره قطبی با فاصله 431 سال نوری از زمین توسط آنتن های شبکه فضایی Deep هدف گرفته می شود.  

مجسمه بیتلز

به نظر نمی رسد برنامه ریزان نسا به مناسبت پنجاه سالگی سازمانشان در انتخاب صدایی که صدای "انسانی" را برای طنین در فضا نمایندگی کند دست به انتخاب دشواری زده باشند زمانی که شمایل بیتلز به عنوان شمایل قرن معرفی شود؛ اما این انتخاب زیاد ساده نیست وقتی پای حضراتی مثل مارلون براندو، چارلی چاپلین، همفری بوگارت، جیمز دین و الویس پریسلی در میان باشد. اگر بگوییم اسم بزرگ بیتلز: جان لنون به عنوان موفق ترین موزیسین دنیا در کتاب رکوردهای گینس ثبت شده و از آنها به عنوان تاثیرگذارترین هنرمندان قرن نام برده می شود این معما مطرح می شود: کدام قله است که the Beatles آن را فتح نکرده است؟!(بی بی سی)

در روزهای زمستانی سال 57 بود که هسته سه نفره پل مک کارتی، جان لنون و جورج هریسون شکل می گیرد. بیتلز نه تنها تاریخی مثل پینک فلوید یا بهتر است بگوییم پینک فلوید تاریخی مثل بیتاز دارد که اتفاقات مشابهی در آنها رخ می دهد و عامل اتفاقات مشابهی هم می شوند. آنها هم بارها نامشان را تغییر می دهند و در نهایت به the Beatles که غلط لغت سوسک به انگلیسی است می رسند؛ اما چرا سوسک ها؟ جان لنون در پاسخ می گوید "سوسک هم نامی مثل کفش است! مثلا می شویم گروه کفش ها ولی شما نمی توانید ما را به این نام صدا کنید. می توانید؟ پس ما بیتل ها هستیم!

سوسک ها در مارس 63 با Please, Please me رکورد پرفروش ترین ها را در بریتانیا و آمریکا زدند. بیتلز که شهرتی جهانی یافته بود با ورود به مرزهای ایالات متحده موجی را ایجاد کرد که بعدها ذه British Invasion نام گرفت: حمله و تصرف مرزهای فرهنگی آمریکا! (از خبرنگاران صلح) 

جان لنون؛ لیدر سیاسی در آمریکا

جان لنون که روزگاری آرزوی محبوبیت الویس –الگوی- بیتلز را در سر داشت اکنون از او فراتر رفته بود، اگر الویس موسیقی را از سالن های مجلل ارکستر به خیابان آورده بود و رفتار بیتلز رفتار نسل های بعد شد، پینک فلوید هم موسیقی را از آنجا وارد سیاست کرد؛ پینک فلوید اگچه خود غولی در موسیقی محسوب می شود اما دیوید گیلمور هنوز در مصاحبه ها ترسی ندارد از اینکه بگوید "اگر بیتلز وجود نداشت پینک فلوید هم هیچگاه بوجود نمی آمد".

پینک فلوید و بیتلز شباهت های فراوانی زیادی دارند: هر دو داستان های جالبی در مورد جلد آلبوم هایشان دارند، لیدرهای هر دو گروه پای LSD را به موسیقی کشاندند، بیسیست هر دو گروه خواننده اصلی گروه بودند، هر دو لیدر نخستین اعضایی بودند که گروه را برای همیشه ترک کردند و در نهایت این بیسیست ها بودند که گروه را متلاشی کردند!

نبض جنش های سیاسی اجتماعی اروپایی در دستان پینک فلوید بود و در آمریکا این بیتل ها بودند که جوانان را به خیابان می کشاندند. فشار جنبش های مدنی متاثر از بیتلز، جنگ ویتنام را خاتمه داد و  پینک فلوید آغاز صلح در آلمان را با کنسرت بزرگ دیوار برلین جشن گرفت.   

 جان بزرگ!

جان لنون را پس از کناره گیری از بیتلز در سال 69 به عنوان یک لیدر سیاسی می شناسند تا یک موزیسین. جان بزرگ هنگامی که همچنان با بیتلز بود روحیات عرفانی داشت و در عین حال به دین رسمی می تاخت: مسیحیت به پیش خواهد رفت و من را کوچک خواهد ساخت. من نیازی ندارم که در این باره حرف بزنم. حق با من است و این ثابت خواهد شد. ما امروز نسبت به مسیحیت مردمی تر هستیم، من نمی دانم اول کدام وجود داشت، راک اند رول یا مسیحیت؟! مسیح درست می گفت، اما مقررات مسیحیت سفت و سخت و پیش پاافتاده است.

پس از این مصاحبه واتیکان و اسپانیا حرف های لنون را تکفیر می کنند، پخش آثار بیتلز از رادیو ها متوقف می شود و آلبوم آنها در جای جای جهان سوزانده می شود، لنون در در مصاحبه دیگری می گوید: بگذار بسوزانند اما اول باید بخرند بعد بسوزانند! برخلاف واتیکان که زخم خورده پادشاهی بریتانیا و اسپانیای مذهبی که زخم خورده دولت بریتانیا هستند، لیورپولی های بریتانیا هم بلاهای جالبی بر سرتفکر دینی آورده اند؛ آنها به افتخار جان لنون نام فرودگاه شان را جان لنون می گذارند و برسردر آن نام ترانه ای از وی را می گذراند: تصور کن فقط بالای سر ما آسمان است! و سرانجام بعهدها دولت بریتانیا بیتلز را به عنوان اثر ملی بریتانیا معرفی کند و پادشاهی نیز به آنان نشان موسیقی بریتانیا اهدا می کند.  

 دنیا در کف بیتلز!

بیتل ها اما خودشیفته نبودند، در اوج محبوبیت بیتلز به سال 66 بر روی آلبوم جدید عکسی از آنها درحالی که روپوش قصاب ها را به تن دارند و در دستانشان عروسک‌هایی با سرهای جدا شده و قطعات گوشت به چشم می‌خورد(نقل از بلاگ اسپاگتی). آنها قصد داشتند از این طریق پیامی سورئال را درباره‌ی “نگاه پرستش‌وار جامعه به گروه و ماهیت غیرواقعی ستاره بودن” به بیننده القا کنند. اما "جنون بیتلز" دنیا را فرا گرفته بود تا حدی که دولت اسراییل از بیم تاثیر منفی آنها بر جوانان اسراییلی، در را به روی آنها می بندد. 

جنبش جوانان چپی که از دهه 60 برخواسته بود از آنها بسیار تاثیرگرفت، بی خود به هیپی های آمریکا انقلابیون گلمنگلی(Flower Revolation) نگفتند! و آنارشیست های فرانسوی هم بی خود شعار سر نمی دادند: من انقلاب می کنم مثل عشقباری! شوت به زیر روابط کلاسیک جنسی، آداب رمسی، و بلاخره امضایی به نام دراگ از مشخصه بارز جوانان عصر شصت بود. شاید بتوان ظاهر ساختارشکنانه دختران انقلابی 68 فرانسه را تحلیل کرد وقتی به لاوسانگ بیتلز گوش می دهیم که دختر چکمه پوش که هوش از سر می برد را تداعی کند.(کتاب انقلاب مه 68)

اما بیتلز در یک نسل خلاصه نمی شود: بیست و پنجمین سالمرگ جان لنون در نیویورک 2005 این شهر میزبان جونانی بود که اگرچه درعصر بیهودگی متولد شده اند اما دل درگرو آرمان های دوران طلایی جنیش های مدنی دارند؛ انجمن صنعت ضبط آمریکا اعلام می کند "بیتلز پرفروش ترین باند موسیقی تمام  دوران در آمریکاست" و در حالی که دو نفر از هسته باند سالهاست از دنیا رفته اند و نفر سوم نیز از عالم موسیقی خداحافظی کرده است انتشار مجدد ترانه های بیتلز در سال 2006 دوباره در صدر جدول فروش قرار می گیرد؛ اسطوره های بیتلز باند تبدیل به افسانه ای جاودانه می شوند؛ جمله تاریخی بی بی سی در مورد بزرگ بیتلز، جان لنون چنین است: تاثیر او روی نسل ها همیشگی است.   

بیتلز و بی بی سی همکاری تاریخی داشتند

   او از تحقیر نسل ها توسط قدرت ها بیزار بود و همیشه در راه بیداری جوانان می کوشید: "به محض اینکه متولد می شود، مجبورت می کنند احساس حقارت کنی / با دریغ کردن از وقتی که در اختیار تو نمی گذارند / تا زمانیکه درد این همه عظیم است، هیچ احساسی نخواهی داشت" جان بزرگ در پی نفی قدرت ها توجه اش به فردیت انسان ها بود، در انتها او همه را زیر سوال می برد انجیل، هیتلر، مسیح، کندی، بودا، یوگا، پادشاهان و حتی دیگر به الویس و بیتلز هم اعتقادی نداشت "من تنها به خودم ایمان دارم / خودم و یوکو / و این حقیقت است".(از خبرنکاران صلح) 

 جان لنون و همسرش

 طنز تلخ تاریخ بیتلز قتل دو نفر از صلح دوست ترین اعضای گروه بود: جورج هریسون به سال 2001 و جان لنون در سال 1980. گفته می شود قاتل لنون که از ماموران امنیتی در هاوایی بوده عامل سیا و قتل او یک ترور سیاسی بود. کسی که حتی در طول ماه عسل خود در فرانسه در اعتصاب بسر می برد و خبرنگاران وقتی او را در ماه عسل می یابند در کمال تعجب با اتاقی روبرو می شوند که بر دیوارهای آن شعارهای صلح و علیه نیکسون  چسبانده شده است.   

"تصور کن چیزی نباشه که به خاطرش بکشی یا بمیری / تصور کن مردم عمرشونو در صلح سپری کنن / شاید فکر کنی خیال باف ام / اما من تنها نیستم / آرزومه که تو هم یه روزی به ما بپیوندی / و همه دنیا یکی بشه". (روزنامه همشهری)  

بی بی سی با قرار دادن این عکس در سایت خود تلویحا کاخ سفید را قتل او دخیل دانست

جان لنون به شدت از طرف سیا و اف بی آی تحت مراقبت بود. او پیش از مرگش گفته بود که ممکن است مثل کندی به ضرب گلوله کشته شود و همین اتفاق هم افتاد: جان لنون بیتلز را در زمستان  پنجاه و هشت گرد آورد و در شامگاه یکی از روزهای زمستانی هشتاد نیز ترور شد. و این پایان آخرین ایده آلیست بزرگ بود، ترور جان لنون او را افسانه کرد. "جان بزرگ" کوچکترین لقب این لیدر افسانه ایست.  

قتل قهرمان

آهنگهایی که در رثای مرگ جان لنون ساخته و خوانده شده‌اند:

1. All Those Year Ago - George Harrison 

2. Here Today - Paul McCartney 

3. Not Now John - Pink Floyd  

4. Life IS Real - Queen

5. Empty Garden(Hey Hey Johnny) - Elton Hohn  

6. The Late Great Johnny Ace - Paul Simon  

7. Fragile - Sting 

8. Edge Of Seventeen - Stevie Nicks 

9. Moonlight Shadow - Mike Oldfield

-----------   

جزییات قتل جان لنون در بی بی سی  

*خواننده و بازیگر آمریکایی بریتانیایی الاصل و اصلا آمریکا و بریتانیا نداریم اینجا

اینجا: ایران؛ ایما: یک دمدمی!

 ۳۹ سال پیش، در شامگاه روزی مثل این عملیاتی چریکی صورت که بعدها آن اعلام موجودیت "چریک های فدایی خلق نامیدند و 30 سال پیش در چنین روزی، نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی ایران خود را تسلیم انقلاب کرد و دقیقا 6 سال بعد از آن کودکی به دنیا آمد که بر کاتالوگ آن نگاشته بودند: در جای خشک و خنک و دور از دسترس نور و زن نگهداری شود. به هیچ یک از آن توصیه ها هیچگاه عمل نشد. تقریا 13 سال پس از آن تاریخ کودک از یکی پرسید: شما چند سالتونه؟! - جواب شنید: 24 سال. کودک باز پرسید، اما از خود: 24 یعنی چند؟! و دقیقا 24 سال پس از آن تاریخ کودک که البته دیگر کودک نبود از خود پرسید در سن 24 سالگی او در کجای زمان-مکان خواهد ایستاد. کات!

سلام! ایما دمدمی هستیم!! 24 سال پیش در چنین روزی قرار شد بدنیا بیاییم: پس آمدیم! بدنیا آمدنمان دست خودمان نبود، نه زمان اش، نه مکان اش با زمان اش البته بعدها کنار آمدیم و راضی شدیم با مکان اش هنوز نه! خیلی بهتر می شد اگر در لندن، نیویورک یا زوریخ. الان اما یک ایرانی هستیم که این حسی به آدم می دهد مثل چوب زمختی در ماتحت و می گویند ایرانی به وطن تحمیلی ات بناز و بیا عضو ناسونالیست های پان چوب در ماتحتیسم ها باش و بعد هرکاری دل ات می خواهد بکن: ناراحت می شویم!

ببخشید! خط نخستین پارگراف دوم اصلاح می شود: 24 سال پیش در چنین روزی و تقریبا در چنین ساعاتی بدنیا آوردنمان. 24 سال پس از آن تاریخ، ایما بدنیا آوردنمان را با یک مارلبورو عزا می گیریم. اما ظاهرا باید خوشحال بود: خوشحالیم! اما از اینکه سیگار کشیدنمان به اختیار خودمان است لااقل!

[...] 

از ما که گذشت... بیست و چهارسال! فکری به حال نیامده ها... 

  

--- 

این هم به جای کیک تولد از طرف ایما، توصیه: ازدست ندهید.

دم مونیتور

یکی از خواص بلاگ اصولا این است که آدم بداند مثلا 1 سال یا 2 سال یا اساسا N سال پیش در زمان هایی اینچنین به چه می اندیشیده و چطور وضع و حالی داشته. از آنجا که زمستان خاصه بهمن ماه* برای ایما بگونه ای فصل زایش فکری بوده و عصاره افکار سالیانه در آن چگال شده است خلاصه ای از آن را در اختیار شما مخاطبان جان! قرار می دهیم. این گزینش توسط سردبیر دم فعلی که از قضا خنثی ترین دم کل زندگیمان است انجام می شود.  

تحت فشارهای حضرات مدیران دم در پی افت شدید کیفیت پست های دم دست اندرکاران اندرکارند بلکه طرحی نو دراندازند و دم را از این وضعیت خارج سازند. طرحی که گفته شده به این منظور تدوین گشته!! ای زرت! 

و دیگر اینکه ممکن از کامنت های جالب حضرات شما که پای آن پست ها گذاشته اید استفاده گردد، شدیدا هشدار داده می شود نروید الان کامنت بگذارید که عواقب قانونی حتما درپی خواهد داشت! 

 *واقعا نه به خاطر ولادت باسعادتمان که حال می کنیم با این فصل و این ماه.