شعر

ایما نمی دانیم از این بابت که رابطه خوبی هیچگاه نتوانستیم با شعر بیابیم باید از خود راضی باشیم یا نارضی؛ اما شعر خوب چیزی است که به سوی ات می آید و خود را بر تو تحمیل می کند مثل این شعر سزار وایه با ترجمه فرهاد پور که با سالهای نوری با شعر های جهان شخصی و زیر شورتی فاصله دارد  و به جای اینکه بای آرامش باشد مثل پتکی  بر ملاج انسان هنوز انسان فرود می آید:

هر یک از استخوان هایم از آن دیگرست

و شاید که آنها را دزدیده ام 

و من فکر می کنم اگر به دنیا نیامده بودم

شاید فقیر دیگری می توانست قهوه خود را بنوشد