من وبلاگ می نویسم پس خائنم!

   اگر از دلتنگی های خود می گویید،‌ اگر خاطره نویسی می کنید،‌ اگر به دنبال ثبت وقایع روزانه هستید، اگر داستان یا شعر می نویسید، اگر در دنیای حقیقی گوشی نیافتید و به امید یافتن گوشی شنوا پا در دنیای مجازی گذاشتید. فرقی نمی کند؛ اگر به معنای عام "وبلاگ می نویسید" اکنون دوستان من همه شما بنا به گفته وزیر اطلاعات "از دشمنان جمهوری اسلامی" "ستون پنجمن دشمن" و "از عناصر فریب خورده اید". من معذرت می خواهم!

   در صفحه آخر یکی از شماره های مرحوم "شرق" خوانده بودم رادیکال های دست راستی ایالات متحده "جرج کلونی" را به خاطر ساختن فیلمی در حمایت از مردم فلسطین "خائن" دانسته بودند این بابا هم بر می گردد می گوید: اگر حمایت از مردم مظلوم خیانت به آمریکا تلقی شود من به آن افتخار می کنم!

   حالا این داستان ماست اصلا نیازی نیست یادی از زندانیان سیاسی کنید، رفتگان را هم فراموش کنید، به حال و هوای مملکت هم زاری نکنید، با دانشجویانی که ثبت نامشان نکرده اند همدرد نشوید، از سیاست های دولت هم انتقاد نکنید. فقط کافیست وبلاگ بنویسید تا خائن شوید و خائن شوید رستگار گردید!!  

 

از دید وزاری کابینه احمدی نژاد: وبلاگ یا ستون پنجم- روزنامه الکترونیک روز

قسمتی از رنج نامه رضا خجسته رحیمی- عضو تحریریه شرق

توصیه من این است که این یادداشت را به صورت کامل بخوانید اگر فرصت ندارید این قسمت ها را حتما بخوانید:                                                             

از وبلاگ نیک آهنگ کوثر

   خسته‌ام؛ خسته‌ام و عصبانی. از این تحلیل‌های سست مایه و از این کارشناسان همیشه حاضر، عصبانی‌ام. عصبانی‌ام و خنده‌ام نمی‌آید. اما این کارشناسان ، سخن به طنز می‌گویند. خواهش می‌کنم، خواهش می‌کنم یکی به آنها بگوید که سخن به طنز نگویند. نگویند که شرق توقیف شد چون به فلان کاندیدا رای ندادید. نگویند که شرق توقیف شد چون به فلان دسته از سیاستمداران، بی اطمینان شدید. حوصله خندیدن ندارم.

   شوخی را بگذارید برای بعد. راستی، یک سئوال دارم! بگویید ببینم، آیا شما، خود به این چیزهایی که می‌گویید و می‌نویسید باور دارید؟ به صحبت‌هایی از این دست که: « توقیف شرق تنیجه سیاست تحریمی‌هاست» ، « ما که گفتیم درپی حاکمیت یکدست، جامعه مدنی را هم یکدست می‌کنند» ، « دیدید که نفس کشیدن را هم غیر ممکن ساختند» و...

   آخر عزیزان، مگر شما خدای ناکرده هوش و حواس از سرتان رفته است، یا که پیش از این خواب بودید و چشمانتان بسته بود و اکنون چشم گشوده‌اید و ذهن‌تان از حافظه تاریخی کوتاه است؟ چقدر فراموشکار شده‌اید! همایش مشروطه پیشکش، یک همایش بگذارید تا عده‌ای بیایند و شرح هشت ساله عملکردتان را و اصلاح طلبی نیمه‌کاره ‌تان را بدهند و هوشیارتان سازند. یک همایش بگذارید و از چهار انسان عاقل و بالغ دعوت کنید تا بیایند و به یادتان بیاورند که توقیف فله‌ای مطبوعات، جزئی از تقویم اصلاحات است. لطفا از آنها بخواهید که شرحی هم بدهند برایتان از داستان اصلاح قانون مطبوعات و حکم حکومتی. خدا رحمت کند مرحوم " سید علی اکبر موسوی خوئینی" را که آن روز می‌خواست با آبستراکسیونی آن مجلس فرمایشی را تعطیل کند و فلان بزرگ اصلاح طلب و فلان اصلاح طلب پیر، او را از آن کار بازداشت.

[...]

   یک سوال دارم. آیا اگر ما به کاندیدای شما رای می‌دادیم اکنون ایران گلستان بود و بهشت امن ناقضان حقوق بشر نبود؟ مزاح نفرمایید لطفا. چرا که از قضا اگر کاندیدای شما اکنون رئیس‌جمهور می‌بود، ما هفته پیش به‌جای جشن سالگرد شرق، باید مجلسی در یک‌سالگی مرگ شرق برپا می‌کردیم. تازه دردمان هم دوچندان می‌بود. هم باید از درد «توقیف» به خود می‌پیچیدیم و هم از «سکوت مصلحت‌جویانه رئیس‌جمهور اصلاح‌طلبان پیشرو».‌ راستی یکی پیدا شود و به ما بگوید که آن کاندیدای پیشرو، اصلا اگر قرار بود مقابل «اوامر ملوکانه» بایستد، ماه پیش چرا به ضیافت «صاحب ملک» رفته‌بود و چه کارش با آنجا بود؟ آخر چرا کاری می‌کنید که این زبان ما باز شود؟ ما یک چندی است که قصد کرده‌ایم لباس انتقاد از تن بیرون آوریم. چندی بود که تصمیم گرفته بودیم، دستی به سرو روی شما نکشیم. اما این دیگر مردانه نیست که ما هیچ نگوییم و شما مدام مزاح بفرمایید. تمام شد آن دورانی که باب شرق به روی این تحلیل‌های بی‌حساب گشوده بود و دست‌ها نیز کوتاه در پاسخگویی. اکنون دیگر، یک با یک برابر است. ما هم که چیزی برای از دست دادن نداریم و ضرورتی هم برای مصلحت‌سنجی و محافظه‌کاری در نوشتن وجود ندارد؛ که اگر قرار باشد این نوشته‌ها استعفانامه یک روزنامه‌نگار خسته از «روزنامه‌نگاری سیاسی» باشد، تندتر و تیزتر نیز باید نوشت.   

[...]

مدیر مسئول شرق در گفتگو با "روز": شرق رفع توقیف می شود.

علایم حیاتی در شرق- وبلاگ ۱۹۸۴

تحریریه شرق به دنبال یک خبر- وبلاگ آذر

عبرت؛ اما برای چه کسانی؟

   یکی از دوستان که تاچندی پیش از دبیران پر سر و صدای یکی از انجمن اسلامی های دانشجویان بود برای بازدید از موزه "عبرت"(زندان ساواک رژیم شاه) راهی این موزه می شود و در آنجا به تعدادی دانش آموز ابتدایی برمی خورد که مردی از موزه و جنایات حکومت شاه برایشان داستان می گفت. این رفیق ما به میان بچه ها می رود و از آن راهنما می پرسد: ببخشید اسم این موزه را چرا عبرت گذاشتید؟ چه کسانی قرار است عبرت بگیرند؟

جایزه انجمن قلم سوئد برای ناصر زرافشان- بی بی سی فارسی

چالش های تحصیلات دانشگاهی زنان در ایران- بی بی سی فارسی