دوباره شروع شد: نفس های پر دود و روزهای پردرد. زندگی رمانی و وضعیت درامی و بدبختی هایی که خودتان می دانید هر ایرانی دارد و دوتا هم خودتان بگذارید روی آن که شامل حال همچو مایی باشد که آداب و رفتار و گفتارمان سرشار از گنده گوزیست و با این حال آه در بساط نداریم که با ناله سودا کنیم... .
چند صباحی بدجوری زندگی کردیم, آنچنان خوش بودیم که ندانستیم که هستیم و کجاییم و کمی زیاد روی کردیم اکنون اما مثل کرختی پس یک خواب خوش طولانی. حال خوش که نداریم هیچ-هیچ حال دیگری هم نداریم.
گاهی حرف هایی می شنوی یا چیزهایی می بینی که به قول هدایت روحت را در انزوا می خورد و می تراشد و اوقات تنهایی را به کامت زهر می کند: "ما باید بین محبت و آزادی انتخاب کنیم همانطور که بابای من کرد و من باید بکنم و تو باید بکنی" یا آن حرف پدربزرگ که پسرانش را می خواند "بیاید چندتا عکس بندازیم شاید دفعه بعد که آمدید دگیر ما نباشیم" و آن نگاه مادر بزرگ که حتی دل از هواپیمای بی جان حامل آنها هم نمی کند و خداحافظی های پر اشک و بغضی که جدایی های نامعلوم خونی از خون دیگر در پی دارند... .
سگ د ِ مین این زندگی سگی که ایما در این سگدانی داریم.
یک چیز دیگر: هوای کوه داریم و شاید کمی گریه. تا ببینیم ایندفعه زخم از کجای وجودمان سرباز کرده.
راست میگی! زندگیمون پر از غم و غصه است. دیگه از این غصه های تکراری خسته شدم. از این تکرارهای رفته. از تکرارهای نیامده. از همه چی.
خیلی خستم
Shayad hame bayad az khodemon shoro konim...Ye moshkele kochik khahid dasht v onam ine ke ye modat tanha khahid bood ta esani ke mesle khodeton fekr mikonan ra peyda konin, vali vaghti peyda kardin hichvaght dige tanha nemimonin..." Tajrobe shakhsi "
اوضاع ما هم تعریفی ندارد.من که در باب شما هیچ گهی نمی توانم بخورم.یعنی چی!دلداری بدهم که خوب میشی!و این نیز میگذرد!نه اقا اوضاع شما خراب تر از این حرفهاست بنده در یشگاه اوضاع ناخوشت سجده میکنم که ما خیلی حالان خوبست اما تو باور نکن.
در پناه هو
ای بابا ای بابا
فعلا پر دود
پر دود و پر درد....
..
چه واژه های ژرف و زیبایی..