پایان من و یک روسپی(در انتخاب این عنوان دودلم)

   ما قلیان می کشیدیم که او آمد. از نگاه هایش می شد فهمید که از خودش و از همه ما بی زار است.

   او تنها بود، بچه ها گفتند [...] است.

   او زیبا بود. من دلم گرفت.

   او لحضاتی کنار ما نشست و رفت.

   مردم همه او را تماشا می کردند. مجردها با حضورش تفریح می کردند و خانواده ها در حضورش معذب بودند.

   من دلم گرفت اما برای اینکه مخالف جمع شنا نکرده باشم و از معدود دوستان خود نیز ترد نشوم چیزی نگفتم. سکوت کردم و بغض گلویم را فشرد.

   شب هنگام خواب در این اندیشه بودم که اگر آن هنگام مستقل بودم با خود می بردمش و تا هر موقع که می خواست یش خودم پناهش می دادم. اما من تا کی آرمانهایم را حفظ خواهم کرد. سرانجام روزی جامعه کثیف ما من را در خود هضم و او را در خود متلاشی خواهد کرد. جایگاه من و او در این جامعه نیست من تهی از آرمان و او تهی از وجود می شود. این حقیقت جامعه ارزشی و دینی ماست. چه تعداد چنین سرنوشتی را برای رقم زده اند؟ به که لعنت بفرستم. شاید خدا هم دیگر با او نباشد. آدم این چیزها را که می بیند به اعتقادات خود هم لعنت می فرستد. مردشور این مملکت را ببرد.

بحث روسپیگری در ادبیات معاصر فارسی- فیروزه مهاجر

این سایت از سوی سازمان ملل معرفی شده با کلیلک کردن روی این لینک به یک کودک گرسنه در جهان کتاب یا غذا خواهد رسید.

نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 15:16

خیلی کثیفو کثافتی .
خیلی نفهمی.

ای جنده

حسین شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 15:29

روزی که من این وبلاگ رو راه انداختم فکر نمی کردم با چنین موجوداتی هم سروکار داشته باشم به این خاطر قسمت نظرسنجی من با تخیر نیست. به هر حال من از دوستان که اینجا نظر می دن به خاطر اضحار لطف این هم وطن همیشه در صحنه معذرت می خواهم. حق یارتان

آناهید شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 21:56 http://www.Aligator1385.blogfa.com

سلام من این مطلبو خوندم
نمی دونم چی بگم
حتی نمی تونم بگم الآن چه حسی دارم!
شاید حس ترحم!!
ولی واقعا می خواستم بدونم که چراشما این مطلبو نوشتی؟!
****
راستی اگر کتاب اوریانا فالاچی رو پیدا کردی لطفا منو بی خبر
نذار!

یوسف مهدوی یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:22 http://shariateman.blogfa.com

حسین جان اگه میخوای همراهیم کنی و همراهت باشم توی این وبلاگ مینویسم خوشحال میشم ببینمت

جمهوریت یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:18 http://yedoniaharf.blogfa.com

حسین عزیز
مطالب جالب و خواندنی وبلاگت را خواندم و لذت بردم. از حضور گرم و صمیمانه ات در وبلاگ جمهوریت خیلی خوشحال شدم و با اجازه به وبلاگ ارزشمندت لینک دادم .
با خواندن مطالبت و همچنین شرحی که در مورد خودت نوشتی من هم به این نتیجه رسیدم که اشتراک نظر زیادی با هم داریم.
پیروز باشی و برایت آرزوی موفقیت می کنم.
علیرضا

آناهید یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 13:21 http://www.Aligator1385.blogfa.com

سلام خوبی؟
اگه من فهمیدم که دنبال اون کتابی این برمی گرده به ویژگی
بارز من! واینکه من قبلا هم به وب شما اومده بودم اما نظری
ندادم.
***
راستی ممنون که مطالب منو خوندی اما مطمئنم که وبلاگ
من به پای وب شما هم نمی ارزه!
***
هنوز کتابو پیدا نکردی؟!

ارشیا دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 15:53

اینو نوشتی اما تا اینها هستند پس ما باید مبارزه کنیم
۲۵۰۰ سال فرهنگ کم نیست
در واقع اینها ایرانی نیستند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد